می گن عصر ارتباطات .. یعنی تیرک هایی که کابل های زیادی رو رو خودشون حمل می کنن ... برق یا تلفن ... برای ما اهمیت نداره فقط کار مون رو راه بندازه .
یعنی میشه یه روزی بشه بدون برق و تلفن زندگی کرد .... بدون اینترنت ... این یکی رو اصلا فکر نکنم .. خود من یه دو هفته ای هست که اینترنتم قطع اما از اینترنت گوشی استفاده می کنم تا اون یکی درست شه ... فکر اینکه بدون اینترنت چیکار کنم .. وحشتناکه ... نه اینکه کار خاصی انجام بدم داستان همون پست رعد که وقتی می فیسبوک رو می بینی کلی به خودت امیدوار میشه که ای بابا کلی آدم بیکار مثل خودت اینجان ... و البته که خوشحال می شی
حالا یه عده مث من پیدا می شن که دوست دارن برگردن اول و از اول بدون این چیزا بزرگ شن ..
حداقل اش اینه که اگه چیزی رو بخوای اونقدر اراده داشته باشی تا براش بجنگی ( نمی دونم این جمله چه ربطی داشت !!!)
چند روز پیش یه چیز جالبی منو تو فکر فرو انداختت ... اندر بیابانگردی به یه خونه عشاری برخوردیک و یه پسربچه
یه بچه ی 5 ، شش ساله تو یه جادر عشایری ..... شاید هیچ وقت مدرسه نره یا اصلا ممکنه خیلی از چیزهایی که برای ما تفریح پیش افتاده است .. برای اون فقط یک بار تو کل زندگیش اتفاق بیفته ...
همه اینها به کنار وقتی حرف می زنه منی که ادعام میشه زبان کردی رو زیاد کار کردم و خیلی از لغات نیاب رو بلدم ....خیلی از لغاتش برام سنگینه ..
در هر صورت خوش به حالش ...