غریبه گی ، غریـــــــــــبه گی یا غریب ه گی
حس جالبی بود ، حس اولین سرمای پاییزی ، اولین باد خنک ، اولین احساس سرما ، سرما ، سرما و بلاخره اولین دانه های باران پاییزی ، اولین بوی خاک خیس ، آهنگ های خیس بارون خورده ی "مهِ هستی " همه ی اینها و ابرهای قاطی سیاه و سپید ... حتی اگه بارون هم نیومده باشه ...