" می رسم ... چن قدم بیشتری نمونده ... لعنت ... "
همین عکس در سال 1994برنده جایزه Pulitzer Prize for Feature Photography شد.
تصویری که خیلی از نگاه ها رو به سمت سودان تغییر داد . 1993 قحطی در سودان . دیدن دست و پا زدن یه کودک برای فرار از مرگ و رسیدن به کمپ پناهندگان ، از اونطرف هم لاشخوری که به طبیعت خود منتظر روزی امروزشه و نگاه عکاس در درجه اول به عنوان یه خبرنگار و بعد بعد به عنوان یه ناجی که سال بعد از این واقعه به دلیل همه چیزهایی که دیده خودکشی می کنه اینم یه نوشته :
- "I am depressed ... without phone ... money for rent ... money for child support ... money for debts ... money!!! ... I am haunted by the vivid memories of killings and corpses and anger and pain ... of starving or wounded children, of trigger-happy madmen, often police, of killer executioners ... I have gone to join Ken [recently deceased colleague Ken Oosterbroek ] if I am that lucky."
ken همکار کوین قبل از کوین جونشو از دست داده .
یه سوالی که اینجاس چرا حرفه خبرنگاری بر عواطف انسانیش مقدم شد ؟ مصاحبه ای با مسعود بهنود جاش همینجاس که ازش پرسیدن همچی مواقعی یه خبرنگار چه کار باید انجام بده می گه :
" کسی می پرسه که : شما عکاسید میرید یه صحنه ای عکس می گیرید ، یه نفر وایساده تیر میندازه به سمت یکی ، شما می پری اینی که در هدف هست رو از صنحه تیر جدا می کنی یا عکستو میگیری ؟
من در مقابل اون سوال به بچه ها گفتم که ببینید ؛ هر کسی باید وظیفه اش رو خوب انجام بده .. سربازه باید تیراندازیشو خوب بکنه .. اونی که اون هدف است باید فرارشو خوب بکنه ... شمام که روزنامه نویسی .. اگه عکاسی باید عکستو خوب بگیری ... اگه روزنامه نویسی باید خوب بنویسی .... مامور نجات یکی دیگه اس ! ... مامور نجات باید نجات بده و دیپلمات هم باید کاری کنن که جنگ نشه ... اگر این شغل هار و باهم تداخل کنیم به جایی نمی رسه اون عکس معروف تکان دهنده ای که رییس پلیس ویتنام رو نشون داد ..نشون داد که اسلحه اش رو گذاشته بود رو شقیقه ویت کنگ بعد شلیک کرد .. شلیک کرد و مغز پاشید ... این عکس همه جا نوشته شده .. اولا خب یکی از برجسته ترین نشونه های جنگ هست ؛ نفرت از جنگ رو به جود آورد و همه جا نوشته شده که یکی از دلایل مذاکرات پایان جنگ ویتنام بود .. حالا فکر کنین اگه عکاسه اینکارو نمی کرد ... می پرید دست جناب سرهنگو می گرفت ، اولا جناب سرهنگ محتمل بود بزنه تو سرش ، اینو پرت کنه کنار ، کار خودشو ادامه بده ؛ دوم ممکن بود پنج دقیقه این ویت کنگ رو نشکه بعد ، ده دقیقه بعد ؛ می کشتش ولی این عکسه گرفته نمی شد و وجدان بشریت قانع نمی شد .... بنابراین می خوام عرض بکنم که اگر روزنامه نویس کار خودشو خوب انجام بده از هر عمل دیگه ای مهمتره "
این نوشته رو از مصاحبه رادیویی پیاده کردم . خیلی از وقایع هست که درک و مفهومش برای مایی که دور وایسادم قابل قبول نیست اما نگاه ما و اندیشه ما می تونه تاثیر گذار باشه حتی اگه از ترس تمسخر یا توهین ؛ این اندیشه رو تنها توی سرمون نگداریم و بروز ندیم .